مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید
ستایش خداوندی راسزاست که امور جهان را مقرّروگردش اجرام کیهان را مقدّر فرمود. روز را از پس شب ، فلق را بعد از شفق پدید آورد و در سراسر آفرینش ، آیات حکمت وآثار رحمت خویش را جلوه گر ساخت . خداوندی که با فرستادن انبیای عظام موهبتی بزرگ بر بنی آدم ارزانی داشت وسلسه نبوت را با بعثت رسول خاتم (ص) کمال وختام بخشید وقوام دین ونظام امت را بر ولایت اهل بیت علیهم السلام استوار کرد.
تعالیم قرآنی در زمینه مسائل مابعد الطبیه اساسی ترین بخش بعد از خدا شناسی ، شناخت اهل بیت وفرستادگان خداست ، که این راه رسیدن به معرفت الهی وکمال حق است .
عظمت وجودی وابعاد مختلف شخصیت حضرت صاحب الزمان (ع) باعث شده است که در طول هزار واندی سال که در غیبت کبری می گذارد . هر گروه از مردم بسته به گرایش های خاص اعتقادی ،اجتماعی ،وفرهنگی که داشته اند ،از دیدگاهی خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستی بپردازد وهر گروه تنها درک وتصور خود از شخصیت آن یگانه هستی تلقی کنند .
دراین میان جمعی از اصحاب سیرو سلوک ورهروان طریق عرفان ومعنا طرح موضوع خلیفه الله وانسان کامل وپرداختند به نقش حجت الهی درعالم هستی .تنها به جنبه فرا طبیعی آن وجود مقدس توجه کرده واز سایر جنبه های غفلت ورزیدند .
گروهی دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبیعی آن وجود مقدس ساخته وضمن مطرح کردن نقشی که آن حضرت به عنوان امام وپیشوای مردم به عهده دارند هیچ گونه مسئولیتی رادر زمان غیبت متوجه مردم ندیدند وتنها تکلیف مردم را این دانستند که برای فرج آن حضرت دعا کننده تا خود بیایند وامر مردم را اصلاح کنند .
عده ای ضمن توجه به جنبه های فرا طبیعی وطبیعی وجود مقدس حضرت حجت (ع) تمام هم وغم خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته وتنها وظیفه خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته وتنها وظیفه خود را این دانستند که با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند .
اما دراین میان گروهی با درنظر گرفتن همه ابعادی که بدان ها اشاره شد به طرح معنای درست انتظار پرداخته ودر صدد تعیین وظیفه ونقش مردم دردوران غیبت برآمدند .در این دیدگاه،هم مسئله خلافت الهی انسان کامل مطرح است ،هم به جایگاه ونقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده وهم وظیفه ای که مردم در دعا برای حفظ آن وجود مقدّس وتعجیل در ظهورش دارند از نظر دورداشته نشده است .
شاید بتوان امام راحل امت رابه عنوان درخشان ترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد .ایشان با صراحت به نقد وبررسی برداشت های مختلفی که از مسئله انتظار فرج وجود دارد ،پرداخته ودیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند :
البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم ،اگر می توانستیم می کردیم . اما ،چون نمی توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. ... اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم ، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت (ع)... .[1]
ایشان در جایی دیگر نیز دربارهد مفهوم ((انتظار فرج )) می فرماید :
انتظار فرج ،انتظار قدرت اسلام است وباید کوشش کنیم تا قدرت اسلام درعالم تحقق پیدا کند . ومقدمات ظهور ان شاءالله تهیه شود .[2]
یک فرد منتظر سعی می کند رفتار و کردارش مانند امامش باشد ودر همه اعمالش توجه به امام (عج) دارد وهدفهای رفتاری وتر بیتی جامعه نیز به همین سمت سوق پیدا می کند پس انتظار عامل سازندگی فرد وجامعه است یک فرد منتظر وظیفه خود می داند که از خصایص ناپسند دوری کند وخود را آراسته به اخلاق نیکو کند چرا که خود حضرت نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور ،شیعیان را در زمان غیبت به انجام اعمال پسند یده و نیکو فرا خوانده است و می فرماید :
(( پس هر یک از شما باید آنچه را موجب دوستی ما می شود پیشینه خود سازد واز هر آنچه موجب خشم ونابودی ما می گردد دوری گزیند زیرا فرمان ما بهذ یکباره و ناگهانی فرا می رسد ودر آن زمان توجه و بازگشت برای کسی سودی ندارد وپشیمانی ازگناه کسی را از کیفر ، نجات نمی بخشد .))
پس اخلاق نیکو وتزکیه نفس ودوری گزیدن از گناهان به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت است واین مسئله چنان حائز اهمیت است که در توضیح شریفه که در ناحیه حضرت امام زمان برای مرحوم شیخ مفید (رضی) صادر شده است، اعمال ناشایست وگناهانی که از شیعیان آن حضرت سر می زند یکی از اسباب یا تنها سبب طولانی شدن غیبت ودوری شیعیان از لقای آن بدرمنیر و خورشید درخشان شمرده شده است.
«انتظار موعود» موضوعی است که در همه ادیان بزرگ جهان، از جمله دین یهود، از اهمیت خاصی برخوردار است. آرزوی ظهور یک مصلح بزرگ جهانی، در همه ادیان، مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادی آنها به شمار میرود.
این امر، علاوه بر این که از تعالیم دینی کتابهای آسمانی مانند تورات، انجیل و قرآن کریم محسوب میشود، از اموری است که به سرنوشت بشریت و تکامل انسان ارتباط دارد.
به عبارت دیگر، وقتی انسان ناامید میشود و میبیند که با وجود این همه ترقی و پیشرفتهای فکری و علمی، روز به روز به فساد و تباهی کشیده میشود و اختراعات و اکتشافات محیرالعقول، نتوانسته انسان را از سردرگمی نجات دهد، بنا به فطرت ذاتی خود متوجه درگاه خداوند بزرگ میشود و از او برای رفع ظلم و ستم و بحرانهای روحی و معنوی کمک میجوید.
از این رو، در همه قرون، آرزوی «موعود جهانی» در دل خداپرستان وجود داشته است و این آرزو تنها در میان پیروان دینهای بزرگ، مانند: زرتشتی، یهودی، مسیحی و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانههای یونانی، افسانههای میترا در ایران، کتابهای قدیم چینیها، عقاید هندیان و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در میان مصریان قدیم و بومیان وحشی مکزیک و نظایر آنها نیز میتوان یافت.
اعتقاد به «ظهور مصلح» به شیعه یا مسلمان اختصاص ندارد. بلکه تمام ادیان آسمانی در این عقیده مشترکند. پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانی که جهان را فساد، بیدادگری و بیدینی فرا گرفته، نجاتدهندهای بزرگ طلوع میکند و به واسطه نیروی فوقالعاده غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند و خداپرستی را بر بیدینی و مادیگری غلبه میدهد.
البته هر ملتی او را به لقبی مخصوص میشناسد؛ زرتشتیان او را به نام «سوشیانس»، یعنی نجاتدهنده جهان، عیسویان به نام «مسیح موعود»، یهودیان به نام «سرور میکائیلی» و مسلمانان به نام «مهدی موعود» میشناسند.
هر ملتی نیز آن «موعود نجات بخش» را از خودش میداند. برای مثال، زرتشتیان او را ایرانی و از پیروان زرتشت میدانند؛ عیسویان او را همکیش خودشان میدانند؛ یهودیان او را از بنیاسرائیل و از پیروان موسی میشمرند و مسلمانان او را از دودمان بنیهاشم و فرزند پیامبر(ص) میشمارند، که البته اسلام، به طور کامل و مشخص این شخصیت جهانی و موعود کل را معرفی نموده که در سایر ادیان چنین نیست.
نکته قابل توجه این که علایم و مشخصاتی که در سایر ادیان برای آن نجاتدهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدی(عج)، موعود اسلام، یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) نیز قابل انطباق است؛ زیرا میتوان او را از نژاد ایرانی شمرد.
چرا که مادر حضرت سجاد(ع) که جدّ امام مهدی(عج) است، یک شاهزاده خانم ایرانی به نام «شهربانو» دختر «یزدگرد»، پادشاه ساسان بود. همچنین میتوان او را از دودمان بنیاسرائیل شمرد؛ زیرا بنیهاشم و بنیاسرائیل هر دو از نسل ابراهیم(ع) میباشند.
بنیهاشم از نسل اسماعیل و بنیاسرائیل از نسل اسحاقاند. آن حضرت با مسیحیها نیز نسبت داردغ زیرا مادر حضرت صاحبالامر(عج) یک شاهزاده خانم رومی به نام «نرگس» بوده که به صورت شگفتانگیزی خود را به امام حسن عسکری(ع) رساند.
عشق به صلح و عدالت در ذات هر کسی وجود دارد. همه از صلح و عدالت لذت میبرند و با تمام وجود، خواهان جهانی مملو از این دو هستند. لذا همه اقوام و ملل، منتظر مصلح کلاند.
بررسی دیدگاه ادیان آسمانی و بلکه همه مذاهب در مورد «موعود و مصلح جهانی» بسیار قابل توجه است که مسلمانان کمتر به این مهم توجه کردهاند. وقتی جامعه بشری به این مهم توجه کند که عقیده به ظهور یک نجات دهندۀ فوقالعاده جهانی، یک عقیده مشترک دینی است که از مصدر وحی سرچشمه میگیرد و همه پیامبران الهی بدان بشارت دادهاند و همه ملل در انتظار او هستند، در این صورت، مسلمانان و به ویژه شیعیان را به «خیالبافی»، «عقاید خرافی» و نظایر آن متهم نمیکند.
در این گفتار، دیدگاه دین یهود، در مورد «انتظار» و «موعود و مصلح کل» مورد توجه قرار میگیرد که مهمترین منبع، «تورات» و «تلمود» (شرح تورات) و برخی کتابهای تاریخ ادیان و مانند آن میباشد.
ناگفته نماند که ما درصدد اثبات «مهدی موعود» با استدلال به بشارتهای کتابهای قدیم نیستیم و اصولاً به آنها احتیاج نداریم. بلکه با مطالعه دیدگاه یهود ـ و البته ادیان آسمانی و مکاتب دیگر ـ در این زمینه، روشن میشود که عقیده به «انتظار موعود» و «نجاتدهنده فوقالعاده جهانی» یک عقیده مشترک دینی است.
این مطالعه نشان میدهد که ما باید به دنبال ایده باشیم که اعتقادی، فراگیر، فرادینی و بینالادیانی، اصیل، آرمانی، حیاتی و حیاتبخش، سرنوشتساز، متعلق به ما و عصر ما، پایانبخش همة اختلافهای مذهبی و غیر مذهبی و بالاخره دارای قدرت انفجاری عظیم و بیبدیل در بسیج تودهها و ملتها در مقابله با همه ظلمها و بیعدالتی باشد.
ایدهای با این اوصاف را فقط در «مهدویت» میتوان یافت و در میان اصطلاحات رایج در ادبیات جهانی، اصطلاحی گویاتر و مناسبتر از «دکترین مهدویت» به نظر نمیرسد