اندیشه ای همانند «انتظار» و «موعودگرایی»، وجه جامع و اصل مشترک ادیان آسمانی می باشد. چنین امری می تواند دست مایة «گفتوگوهای بینالادیانی» و زمینة تلاش برای ایجاد صلح و همزیستی مسالمت آمیز بین پیروان مذاهب باشد. از نظر اسلام، صلح و همزیستی مسالمتآمیز انسان ها، با عقاید و مذاهب گوناگون، ارزش و هدف است. هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست.
بلکه خود «صلح» مصلحت است؛ زیرا با زندگی فطری انسان ها سازگارتر است و در موقعیت صلح، رشد و تعالی انسان و تفاهم برای رسیدن به توافق ها و یگانگی آیین بشری و گرایش به حق امپذیرتاست.قرآن کریم به اصول مشترک بین ادیان توجه خاص دارد. این کتاب آسمانی، خطاب به «اهل کتاب» چنین می گوید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛
بگو: ای اهل کتاب! بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است، بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند، به خدایی برنگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.
این آیه از آیات مهم در دعوت اهل کتاب به سوی وحدت به شمار می رود. استدلالی که در این آیة شریفه بهکار رفته است، با استدلال در آیات پیشین تفاوت دارد. در آیات پیشین، از همین سوره، به طور مستقیم دعوت به اسلام بود، ولی در این آیه، به نقطه های مشترک بین «اسلام» و «اهل کتاب» توجه شده است. قرآن کریم به مسلمانان می آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید دستکم در قسمتی که با شما اشتراک هدف دارند، همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه، برای پیش برد اهداف مقدستان قرار دهید.
اندیشه ای که از آن به «مهدویت» و «انتظار موعود» تعبیر می کنیم، در سایر ادیان به اسم های گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. هر چند بدیهی است که گوناگونی تعابیر و متفاوت بودن تنها در اسم است؛ چرا که اگر ادیان را دقیق و همه جانبه مطالعه کنیم، در می یابیم که اختلاف یاد شده، صرفاً اسمی و لفظی است و چیزی که به نام وجه اشتراک ادیان مطرح شده، بسیار عمیق و دارای استحکام است. نتیجه آنکه، مفهوم «انتظار موعود» و «مصلح کل» به عنوان یک امر فطری و دینی در اعماق ادیان آسمانی ریشه دوانده است و همانند یک تابلوی بسیار نورانی و امیدبخش در فراروی پیروان ادیان آسمانی نورافشانی می کند.این امر می تواند به عنوان «کلمه سواء» یا «اصل مشترک»، زمینه را برای گفتوگوی بینالادیانی فراهم سازد. در تمام ادیان و مذاهب مختلف اعم از کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت و اسلام، از مصلحی که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و به جنایت ها و خیانت های انسان ها خاتمه خواهد داد و شالودة حکومت واحد جهانی را، بر اساس عدالت و آزادی استوار خواهد نمود، گفتوگو به عمل آمده و نوید آن مصلح جهانی، علاوه بر قرآن مجید، در تمام کتاب های آسمانی داده است.1) قرآن کریم :
« و ما اراده کرده ایم بر انانکه در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده اند ، منت نهاده ، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دادیم » ( قصص – 5 )
2) انجیل :
« کمرهای خود را بسته ، چراغهای خود را افروخته بدارید . و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند . تا هر وقت آید و در را بکوبد ، بی درنگ برای او باز کنند . خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ، ایشان را بیدار یابد ... پس شما نیز مستعّد باشید ، زیرا که در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید . » ( انجیل لوقا ، فصل 12 ، بندهای 35 و 36 . )
3) تورات :
« ونهالی از تنه یسّی بیرون آمده ، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت ... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد ... گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم . و طفل کوچک آنها را خواهد راند ... در تمامی کوه مقدس من ، ضرر و فسادی نخواهد کرد . زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . »
( بنا به نوشته قاموس مقدّس صفحه 951 ، « یسّی » به معنی قوی ، نام پدر داوود است . ) و ( تورات ، اشیا نبّی ، فصل 11 بند های 1_10 )
4) زبور :
« زیرا که شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند ، وارث زمین خواهند شد ، هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود . در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود . و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد ... و میراث آنها خواهد بود تا ابدالآباد » ( عهد عتیق ، کتاب مزامیر ، مزمور 37 بند های 9 _ 12 و 17 _ 18 )
5) در منابع زرتشتیان :
سوشیانس « نجات دهنده بزرگ » دین را به جهان رواج دهد ، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد . ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را همفکر و همگفتار و هم کردار گرداند . » ( جاماسب نامه ، صفحه 121 )
6) در منابع هندوها :
« این مظهر و یشنو « مظهر دهم » در انقضای کلی یا عصر آهن سوار بر اسب سفیدی در حالی که شمشیر برهن? درخشانی به صورت ستاره دنباله داردر دست دارد ظاهر میشود و شریران را تماما هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید ، و پاکی را رجعت خواهد داد ... این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد » ( اوپانیشاد ، صفحه 7
موعوگرایی در ادیان مختلف
یهودیان که خود را پیروان حضرت موسای کلیم(ع) می دانند نیز منتظر موعودند. در آثار دینی یهود و اسفار تورات و دیگر کتاب های انبیای آنان، همواره به موعود اشاره شده است
اگر به مطالب کتاب «نَبُوئِت هَیِّلد» (وحی کودک) استناد کنیم، به مطالب بسیاری دربارة ظهور پیامبر اکرم(ص) و به قسمتهایی از تاریخ و احوال پیامبر و حوادث مربوط به بعثت و پاره ای از علائم آخرالزمان و رجعت و اشاراتی به شخصیت حضرت حجةابنالحسنالمهدی(عج)، و حتی اشاراتی دربارة واقعه عاشورا، دست خواهیم یافت.به هر حال، چون یهودیان، به حضرت مسیح(ع) ایمان نیاوردند، بالطبع، موعود آنان هنوز ظهور نکرده است. اگر در مجموع آثار مقدس یهود تأمل شود، چهره سه موعود، در آن دیده میشود: حضرت مسیح(ع) حضرت محمد(ص) حضرت مهدی(عج )بنابراین، انتظار، در یهودیت حالتی ویژه دارد. و چون این قوم، به حضرت مسیح(ع)، و به حضرت محمد(ص)، نگرویدند، باید در برابر مسأله «موعود» و «انتظار» بسیار حساس و نگران باشند، و از این همه اشارات و بشارات که در کتاب ها و آیات خودشان آمده است به سادگی و غفلت نگذرند.
آنان باید از دیگر منتظران منتظرتر باشند و بیش¬تر به «انتظار» و آمادگی برای «ظهور» فکر کنند و از این همه ظلم و خیانت و تجاوز و انسان¬کُشی دست بردارند و از عواقب ظلم و ستم بترسند.
آنان دو موعود خود، مسیح(ع) و محمد(ص) را نپذیرفتند، لیکن از دست موعود سوم رها نخواهند گشت. این است که درروایات میخوانیم که جماعتی از یهودیان در اطراف «دجال» جمع میشوند و با ظهور مهدی(عج) و فرود آمدن عیسی(ع) و کشتهشدن دجال، آنان نیز قتل عام می شوند و دامن جامعه بشری از وجود آن جماعت پاک می شود. در اینجا، نام چند کتاب از کتاب های یهود و عهد عتیق که در آنها سخنانی دربارة موعود آمده است، بیان می شود: کتاب دانیال پیامبر؛ کتاب حَجّی (حکا)ی پیامبر؛ کتاب اِشعیای پیامبر همچنین در کتاب زبور حضرت داوود(ع) در این باره، مطالبی ذکر شده است؛ چنان که قرآن کریم از زبورو ذکر غلبه صالحان در آن سخن گفته است.
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»؛
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
در اینجا اشاره می کنیم که بشارت مذکور، در آثار مقدس یهود، همه و همه درست است. پاره ای از آن تحقق یافته و پاره ای تحقق خواهد یافت. لیکن آنان حق را نپذیرفتند؛ نه از زبان حضرت مسیح(ع) و نه از زبان حضرت محمد(ص). اما از زبان شمشیر مهدی(عج) خواهند پذیرفت.
بنابراین، موعود، اکنون مهدی است و بشارت ها و اشارت هایی که از پیامبران و دیگر بزرگان سلف رسیده است، در حق مهدی(عج) صادق است و به او و ظهور او ناظر است و او مصداق واقعی آنها است. «زبورداوود» یا به تعبیری که در کتاب «عهد قدیم» آمده، «مزامیر داوود» عبارت است از: مجموعه ای از مناجات ها و نیایشها و اندرزهای داوود پیامبر. با توجه به ظاهر تعبیراتی که در آیه به کار رفته، منظور از «زبور»، «کتاب داوود»، و «ذکر» به معنی «تورات» است.
در مزامیر موجود، عباراتی وجود دارد که مطابق با آیه فوق می باشد که به برخی از آنها اشاره میشود:
1ـ ... زیرا که شریران منقطع می شوند، و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد، و حال اندک است که شریر نیست می شود، هر چند مکانش را استفسار نمائی ناپیدا خواهد شد.
2ـ... اما متواضعانه وارث زمین شده از کثرت سلامتی متلذذ خواهند شد.
3ـ ... زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وی منقطع خواهند شد ...
4ـ ... خداوند روزهای صالحان را می داند و میراث ایشان ابدی خواهد شد.
در جملات فوق از تورات (عهد عتیق) مشاهده می کنیم که همان عنوان «صالحان» که در قرآن آمده، با همان تعبیر در مزامیر داوود به چشم می خورد. علاوه بر این، تعبیرات دیگری مانند: «صدیقان»، «متوکلان»، «متبرکان» و «متواضعان» که با آن قریبالافق است.
ظهور قطعی موعود، در فرازهایی از تورات به چشم می خورد. تورات از پیروان خویش می خواهد منتظر آن موعود که ظهورش قطعی است باشند؛ اگرچه با تأخیر باشد:
اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد... بلکه جمیع امت ها را نزد خود جمع می کند و تمامی قوم ها را برای خویشتن فراهم می آورد.
5-... شور و التهاب یهود برای موعود آخرالزمان شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان، در تاریخ پرفراز و نشیب یهودیت و مسیحیت موج می زند. یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده اند که روزی «مسیحا» بیاید و آنان را از گرداب ذلّت، درد و رنج برهاند و فرمانروای جهان گرداند.
در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست، خود بهپا خاسته و با اشغال فلسطین درصدد بر آمده اند تا حقارت همیشگی قوم یهود را برافکنند چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است.
درست است که اقلیتی ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگیِ شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی شمرده و پیوسته با آن مخالفت کرده اند، ولی سواد اعظم یهودیت، آن را از جان و دل پذیرفته و آنرا رهگشای عصر مسیحا دانسته اند.
هم اکنون صهیونیست های اشغال گرِ فلسطین، علاوه بر دعاهای مسیحایی مرسوم، در پایان مراسم سالگرد بنیان گذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه اِیّار عبری)، پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا می کنند: «اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیدهدم زادی باشیم و نفخ صور مسیحا، گوش ما را نوازش دهد». در سراسر تاریخ بنیاسرائیل، کسانی به عنوان «موعود یهود» برخاستند و با گردآوردن برخی افراد ساده لوح، بر مشکلات آنان افزودند.
اما درا ین میان، حضرت عیسی(ع) ظهور کرد و با داشتن شخصیتی بس والا و روحی الهی، دین بسیار بزرگی بنیاد نهاد و گروه بی¬شماری را به ملکوت آسمان رهنمون شد.
مسیحیت نیز، براساس اندیشۀ «انتظار» پدید آمد و پس از رفتن حضرت عیسی مسیح(ع)، پیوسته مسیحیان در سوز و گداز و شوق بازگشت دوبارۀ وی روزگار گذرانده اند.
شوق و هیجان امید به ظهور آن حضرت، هنگام نزدیک شدن سال 1000 میلادی میان مسیحیان اوج گرفت،نیز در سال 2000میلادی و در آستانۀ هزارۀ جدید،چنین وضعی در جوامع مسیحی مشاهده شد.
فرازهایی از تورات کنونی به هیجان آخرالزمان و شور و التهاب پدید آمده اشاره دارد:
«تمام امم را به هیجان می آورم و مرغوب همگی طوائف خواهد آمد و پر می کنم این خانه را از جلال، امرخدای لشکرها است. تمامی امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضیلت جمیع امت ها برآورده خواهد شد.این خانه را از جلال خود پر خواهم کرد...جلال آخر این خانه از جلال نخستینش عظیم تر خواهد بود». بر حسب نصوص متواترۀ اسلامی، حامل لوای انقلاب جهانی و پرچمدار نهضتی که تمام ملل جهان را به هیجان آورد و آرزو و مورد انتظار جهانیان می¬باشد حضرت قائم(ع) است که خانه خدا را پر از جلال کند و آیین خدا را در سراسر جهان منتشر سازد.
در فرازهایی از تورات کنونی به کسانی که بی صبرانه منتظر موعود یهود هستند بشارت می دهد و از این طریق شور و التهاب یهود را برای موعود آخرالزمان مضاعف می سازد:
[خداوند به حضرت دانیال(ع) می فرماید:] «و در آن زمان میکائیل، امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده (قائم) است خواهد برخاست... و بسیاری از آنانکه در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد... آنانکه بسیاری را به راه عدالت رهبری نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو ای دانیال! کلام را مخفی دار و کتاب را تا آن زمان مهر کن. بسیاری به سرعت تردد خواهند نمود... خوشا به حال آنان که انتظار کشند.»ـ
6-نشانه های ظهور در نزد یهود
یهود در کتاب های خویش، برای مصلحی که در انتظارش هستند، علامات و نشانه هایی ذکر کرده اند که در اینجا به چند نمونۀ آن اشاره می شود:
1 ـ همه سبط های ده گانه اجتماع کنند و در مقابل حکومت واحد از بیت داوود، خاضع می باشند.
2ـ یأجوج و مأجوج شکست می خورند
3 -کوه زیتون شکاف برمی دارد
4ـ وادی مصر خشک می شود.
5 -آب های گوارا در اورشلیم و از بیت المقدس بیرون می آید.
6ـ ده نفر مرد از قومیت های مختلف دنیا به لباس یک یهودی می چسبند و از او التماس می کنند که با او باشند؛ چون که اینان شنیده اند که خدا با یهود است
. 7ـ شرورهای زمین نابود شوند؛ و اینان نظرشان این است که مسیح(ع) نمی آید مگر بعد از آنکه کسانی که بر دین بنیاسرائیل خروج کرده اند، از بین رفته باشند.
و لذا بر هر یهودی واجب است تا حدّ امکان کوشش کند که با سایر امت ها اشتراک نداشته باشد. تا تمام قدرت و حکومت فقط در اختیار یهود بماند و قبل از آنکه یهود به طور نهایی بر بقیۀ امت ها حاکم شود، باید جنگ بهپا شود و ثلث دنیا نابود گردد و یهود هفت سال پیدرپی بماند و سلاح هایی را که بعد از پیروزی به دست آورده اند، بسوزانند و در چنین روزی است که یهود به بالاترین مرحلۀ ثروت و سرمایه داری رسیده و همۀ اموال دنیا را مالک شده است و بزودی گنج های اینان خانه های بزرگی را پُر می کند که برای حمل کلیدهای این خانه ها سیصد الاغ لازم است و این زمان است که مردم دستهدسته به یهود داخل می شوند و همگان از آن استقبال می کنند، غیر از مسیحی ها که هلاک میشوند؛ زیرا آنان از نسل شیطانند.
8ـ در تعالیم «تلمود» راجع به نشانه های ظهور مصلح یهود، چنین آمده است:
«بر هر یهودی واجب است که کوشش کند تا حکومت دنیا را به دست بگیرد و بقیۀ امم با کمال خواری و ذلت قرار بگیرند. و قبل از سلطۀ نهایی، باید جنگی بهپا شود و دو ثلث عالم از بین برود و یهود هفت سال باقی می ماند و سلاح هایی را که به دست آورده اند، می سوزاند و در این هنگام، دندان های دشمنان بنی اسرائیل به اندازۀ 22 ذراع شده و از دهن ها بیرون آمده است!!
زندگی یهود در این دوره در جنگ با سایر امم و بزودی مسیح حقیقی میآید و شخص منتظر، به پیروزی می رسد و امت یهود به اوج سرمایه داری و ثروت می رسد؛ چون که مالک تمام املاک دنیا می شود، به طوری که برای حمل کلیدهای گنج های آنان، حداقل سیصد الاغ لازم است.»
9ـ جنگ های مذهبی نیز یکی دیگر از علائم ظهور منجی یهود است. هرگاه، جنگ های مذهبی و دینی به اوج می رسید، آن را نشانه ای برای ظهور موعود تلقی می کردند.
در آغاز قرن هفدهم نشانه های بیشتری برای نزدیک بودن قطعی عصر مسیحایی مشاهده شد. چندین جنگ مصیبت بار و شرم آور میان «کاتولیک ها» و «پروتستان ها» در اروپا درگرفت که به نظر می رسید آنها دوران مصیبت بار قبل از عصر مسیحا را محقق می کنند و جنگ های سیساله (1618ـ1648) اوج آنها بود.
در آغاز، جنگی میان شهریاران کاتولیک و پروتستان آلمان رخ داد و به تدریج تمام قدرت های اروپا را درگیر کرد و سرانجام آشوب و درهم ریختگی در همۀ ممالک بالا گرفت.
گرچه در این دوران خونین، یهودیان آزار ویژه ای ندیدند و شاید برخی مسیحیان به آنان توجه بیشتری کردند، ولی بسیاری از جوامع یهودی ویران شدند و بر اثر آشفتگی عمومی حاکم بر اروپا، برخی زیان¬های مادی برای آنان به بار آمد.
10ـ یکی دیگر از حوادثی که قبل از ظهور موعود، از نظر یهود روی می¬دهد،نابودی سلاطین و حاکمان جبار است:
«به منظور گردآوردن تمامی طوایف بشر بر یک دین حق، سلاطین و دول مختلفه را نابود کنم و به گرمی غضب من روی زمین بسوزد.
آنوقت برگردانم به قوم ها لب پاکیزه برای خواندن همه بهنام خدای و عبادتکردن ایشان به یک روش».
11ـ ظلم و ستم فراوان به قوم بنی اسرائیل؛ از نظر یهود، دوران پیش از ظهور همراه با ستم به قوم بنی اسرائیل است. امتها در ستمکردن به بنیاسرائیل بر یکدیگر سبقت خواهند گرفت و «هر گرفتاری تازه چنان شدید خواهند بود که گرفتاریهای قبلی را از یادها خواهد برد».
گفته های یهود در اینباره قدری خرافهگونه است و بعضی از مطالب بیان شده با افسانه های کتب قدیم شباهت بیشتری دارد؛ هر چند این مطالبِ مربوط به دوران پیش از ظهور، از کتاب مقدس یعنی تورات اخذ شده است. جولیوس کرینستون در اینباره چنین می گوید:
پیش از آمدن مسیحا یک ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روی زمین برپا خواهد بود. آنگاه مسیحای پادشاه برای حرکت از مکانی در فردوس به نام «لانۀ گنجشک» فرمان خواهد یافت.
او نخست در ایالت «جلیل» ظاهر خواهد شد؛ زیرا «جلیل»، نخستین ناحیه¬ای بود که به دست رومیان ویران گردید. یک ستارۀ تابان در آسمان ظاهر خواهد شد و هفت ستارۀ دیگر آنرا محاصره خواهند کرد.
آنها به مدت هفتاد روز، روزی سه بار با آن ستارۀ تابان خواهند جنگید و هر شب بلعیده و هر صبح بیرون افکنده خواهند شد. پس از هفتاد روز آن ستاره از میان خواهند رفت.
مسیحا در آتش مذکور پنهان خواهد شد و به دوازده ماه نامرئی خواهد بود. سپس وی را به آسمان برده، تاج پادشاهی بر سر او خواهند گذاشت و تمام قدرت و شوکت یک پادشاه را به او عطا خواهند کرد. آن گاه وی به زمین فرود خواهد آمد و ستون آتش دوباره مرئی خواهد شد.
مسیحا در سراسر عالَم معروف خواهد گردید و ملت ها همراه با بسیاری از یهودیان بی ایمان با او به جنگ برخواهند خاست. سپس جهان به مدت پانزده روز تاریک خواهد شد و جمعی از مردم در آن دوره خواهند مرد.
در سال 73 از ششمین هزارۀ آفرینش جهان (1313 میلادی) تمام اقوام در رُم گرد خواهند آمد و خدا بر آنان باران آتش، تگرگ و سنگ فرو خواهد ریخت و ایشان به استثنای پادشاهانی [؟] که به رم نیامده اند، هلاک خواهند شد.
این پادشاهان نیز خواهند با مسیحا جنگ کنند و [فرزندان] اسماعیل در محاصره کردن اورشلیم به آنان خواهند پیوست. اما «او که بر آسمان نشسته است، می خندد.» بسیاری در پرستش خدا با یهودیان همراه خواهند شد و بدین گونه، خلقت تازه ای خواهند یافت؛ زیرا خدا ارواح تازه ای برای بازماندگان ایجاد خواهد کرد و آنان را برای ورود به هزارۀ هفتم آماده خواهد ساخت.
در ارتباط با جهان آیندۀ پیش از ظهور، به برخی از آیات تورات استناد شده است. از مجموع این عبارات این نکته مستفاد است که از نظر یهود، جنگ ها وسختی های فراوانی فراروی بشر است. عده ای رستگار و عدۀ بیشتری بدبخت و نابود می گردند. اگرچه مشکلات و دشواری های فراوانی برای قوم یهود و پیروان حقیقی این آیین وجود دارد؛ اما در نهایت رستگاری و نجات در انحصار یهودیان خواهد بود.
در تورات میخوانیم: «و در آن زمان میکائیل امیر عظیمی که برای پسران تو ایستاده است خواهد برخاست و چنان زمانِ تنگی خواهد شد که از حینی که امتی به وجود آمده است تا امروز نبوده و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد و بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابید ¬اند، بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی».
و در جای دیگر از تورات، می خوانیم: «ای امتی که حیا ندارید! فراهم آیید و جمع شوید. قبل از آن که حُکم نتایج بیاورید و آن روز مثل کاه بگذرد. قبل از آنکه حدّت خشم خداوند بر شما وارد آید.
قبل از آن که روز خشم خداوند بر شما برسد. ای جمیع حلیمان زمین که احکام او را بهجای می آورید و عدالت را بطلبید و تواض را بجویید شاید که در روز خشم خداوند مستور شوید؛ زیرا که غَزَّه متروک می شود و اَشقَلون ویران می گردد و اهل اَشدود را در وقت ظهر اخرج می نماید و عَقرون از ریشه کنده می شود.
وای بر امت کریتیان که بر ساحل دریا ساکنند. ای کنعان! ای زمین فلسطینیان! کلام خداوند به ضد شما است و من ترا چنان هلاک می¬کنم که کسی در تو ساکن نخواهد بود... و ساحل دریا برای بقیه خاندان یهودا خواهد بود تا در آن بچرند.»
7ـ «انتظار موعود» و «امید به نجات» در دعاهای یهودکامل ترین و اصیل ترین بیان در باب امید و انتظار مسیحایی را می توان در نمازنامه های یهود یا دعاها یافت. گاه ازخداوند می خواستند که کارهای شگفتانگیزی انجام دهد و دشمنان را از میدان به در کند.
سراینده ای دیگر، از خدا به عنوان منجی و از یک حکومت الهی با ویژگی صلح و پارسایی سخن میگوید. در نمازهای روزانه، نمازهای سبت و اعیاد، در مناجات ها و سرودهایی که گاه و بی گاه به نمازنامه افزوده می شد، در مناسبت های ویژه و حتی در دعا برای پادشاه و حکومت، امید به نجات از تبعید و برپایی ملت یهود در شکوهمندی میراث قدیم یک اصل مهم نمازنامه یهود است.
یهودیان تحت فرمانروایی بت پرستان، مسیحیان یا مسلمانان، پیوسته موقعیت حقارت آمیز خود را در جهان به یاد می آوردند. گرایش به بازگشت به سرزمین مستقل ملی، متناسب با این تیرهروزی ها رشد می کرد و الهام بخش سرایندگان و حکیمانی بود که متون نیایش به درگاه خدای بنیاسرائیل را تنظیم می کردند.
یکی از کهن ترین و برجسته ترین بخش های نماز یهود «عَمیدا» یا تفیلا» (دعا) است. نماز یاد شده معمولا «شِمونه عِسره» [هجده] نامیده می شود و این عدد به شمار بندهای برکت آن در اصل اشاره دارد، ولی یک بند نیز بعداً بدان افزوده شده است.
در این نماز که برجسته ترین جنبه های نمازهای سه گانۀ روزانه را دربر دارد، اشارات و نشانه هایی از امید مسیحایی دیده میشود.
در بند اول، «خدا» به عنوان : «کسی که برای بنی اسرائیل یک منجی می¬فرستد» معرفی شده است. در بند دوم به گونه ای بر امید به رستاخیز مردگان تأکید شده است که نشان میدهد آن بند را فریسیان دردوران نفوذ صدوقیان که منکر رستاخیز بوده اند تهیه کرده اند.
بند هفتم دعایی است که در آن از خدا خواسته می شود بنی اسرائیل را به خاطر نام خود نجات دهد؛ گرچه آنان گناهکار باشند. بند دهم که در تلمود به عنوان دعا برای گرد آمدن از تبعیدگاه ها توصیف شده، با دعا برای «نفخ صور»، و برافراشتن یک پرچم، به نشانه آزادی تبعیدیانی که از چهار گوشۀ زمین گرد می آیند، آغاز می شود.
بند یازدهم، دعایی است برای تأسیس حکومتی مستقل برای بنی اسرائیل،همراه با قاضیان و مستشاران تحت اِشراف خداوند.
بند چهاردهم دعا برای نوسازی اورشلیم و استوار شدنِ دوباره «تخت داوود» در آن و در بند پانزدهم،
دعای مکرری است برای برافراشتن خاندان سلطنتی داوود.
بند هفدهم دعا برای احیای پرستش در معبد و آیین قربانی است و با این امید ختم می شود که
«چشمان ما ببیند که تو از درِ رحمت به صهیون باز می گردی».
در دعای فیض پس از غذا که در مراسم ختنه سوران خوانده می شود، در بخشی از آن چنین آمده
است:
«خدای مهربان که به شایستگی افراد مقرب از طریق خون ختنه توجه می کند، مسیحای خود را برای
ما بفرستد تا در وحدت او گام بر دارد و به قومی که میان اقوام پراکنده و متفرق است، مژده و تسلی
دهد.
خدای مهربان، کاهن عادل [اشاره به الیاس] را به سوی ما بفرستد؛ همان که رانده شده در پس پرده
غیبت خواهد ماند تا تختی به روشنیِ خورشید و درخشندگی الماس برای او آماده شود؛ همان پیامبر
که روی خود را با ردای خود پوشانده، خویش را در آن پیچیده و پیمان الهی حیات و آسایش با اوست».
علاوه بر دعاهای فوق، یکی دیگر از دعاهایی امروزه صهیونیست های اشغالگر که در مراسم سالگرد بنیان گذاری رژیم اسرائیل غاصب می خوانند این است.
ارادۀ خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیدهدم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحا، گوش ما را نوازش دهد.
8ـ صلح، امنیت و فراوانی نعمت پس از ظهور موعود از نظر یهود همانطور که گذشت، یکی از اعتقادات یهود، ظهور مصلح در آخرالزمان است. اوست که اخلاق فاسد مردم را تطهیر و اصلاح می نماید. یهود منتظرند که قائمی از اولاد داوود پیغمبر(ع) ظهور کند؛ بهطوری که اگر لب هایش به دعا حرکت کند، تمام امت ها نابود شوند و این موعود منتظر، به گمان یهود همان مسیح است که وعدۀ او به یهود داده شده است.
همچنین، در باب کیفیت ظهور مصلح یهود، در تعالیم این دین، از قول یکی از پیامبرانشان به نام «اشعیا» چنین آمده است:
«بهزودی کسی از اصل و نسب ابی داوود خروج و روح ربّ بر او حلول می کند و روح حکمت و فهم و قدرت و معرفت خوف ربّ بر او حاکم می باشد. او به نفع بیچارگان، حکم به عدل می کند و بر آنان انصاف می نماید و منافق را نابود می کند و امنیت و آرامش برقرار خواهد کرد؛
بهطوری که همه بهراحتی و در کنار هم زندگی می کنند».
یهود معتقد است که بعد از ظهور مصلح، نعمت های گسترده، همه جای زمین را می گیرد و حیات وزندگانی مردم، قرنها طول میکشد؛ به طوری که قد یک مرد به مقدار دویست ذراع می شود و زمین اسرائیل بهزودی نان و قماش می رویاند و بوته گندم مانند درخت خرما در لبنان بلند می شود و بهزودی هوا را میوزاند تا آنرا آرد نرم قرار دهد و زمین اسرائیل «فطیر» میدهد و هر دانهای هزار دانه بار میآورد وشراب، فراوان می شود و بوتۀ انگور، حاصل زیاد میآورد و ساختمان اورشلیم به اندازۀ سه میل ارتفاع پیدا میکند و دربهای آن از لؤلؤ و سنگهای اصیل است که هر ضلع آنها سی ذراع می باشد.
فقر از بین می رود و مردم تندرست می شوند و به فضیلت، گرایش پیدا می کنند و عدالت و صداقت و صلح، حاکم می گردد و این زمان است که یهود بر تمام دنیا مسلط می شود و همۀ امم برای آن مسیح، تسلیم می شوند و هر فرد یهودی 2800 نوکر دارد که او را خدمت کنند!
در دنیای آینده و در زمان «موعود منتظر»، نعمت های فراوانی روی زمین به وجود خواهد آمد؛ چیزی که قبلاً سابقه نداشته است. البته از نظر یهود، این نعمت ها فقط برای پیروان یهود خواهد بود:
«و بار دیگر آفتاب در روز، نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید؛ زیرا یَهوَه نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود ...»
«و واقع خواهد شد که هر ذیحیات جنبنده ای در هر جایی که آن نهر داخل شود زنده خواهد گشت (شفا خواهد یافت)»
نیز در آن زمان، درختان وادار می شوند تا هر ماه میوه آورند و انسان از آن میوه می خورد و شفا می یابد:
«و بر کنار نهر به این طرف و آن طرف هر قسم درخت خوراکی خواهد رویید که برگ های آن پژمرده نشود و میوه های آنها لاینقطع خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد؛ زیرا که آبش از مَقدس جاری می شود و میوه آنها برای خوراک و برگ های آنها به جهت علاج خواهد بود.»
همچنین، در آن زمان، صلح جاویدان در سراسر طبیعت حکم فرما خواهد شد:
«گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و گاوِ پروار با هم (خواهند زیست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو باخرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، و کودک از شیر بازداشته شده، دست خود را بر لانۀ افعی خواهد گذاشت.»
از نظر تورات، دورانی از صلح پایدار و بی زوال و شادمانی و خردسندی پدید خواهد آمد. در جهان کنونی، انسان، بنایی را میسازد و دیگری آن را فرسوده میکند. کسی نهالی را مینشاند، و دیگری میوه آن را می خورد.
اما در مورد جهان آینده مکتوب است:
«آنها بنا نخواهند کرد تا دیگری در آن ساکن شود، و (درخت) غرس نخواهند کرد تا دیگری (میوه آن را) بخورد ... زحمت بیهوده نخواهند کشید و اولاد به جهت وحشت و اضطراب به دنیا نخواهند آورد.»
عدالت و امانت و آرامش از دیگر ویژگی های زمان پس از ظهور، از نظر یهود است:
«و نهایی از تنه یسی [«یسی» به معنی قوی، نام پدر داوود است. ] بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهند شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را به عدالت، داوری خواهد کرد.
به جهت مظلومان، زمین را بهراستی حکم خواهد کرد و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لب های خود خواهد کشت. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت.»
«آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد و عدالت در بوستان مقیم خواهد شد و عمل عدالت، سلامتی و نتیجه عدالت، آرامی و اطمینان خواهد بود تا ابدالآباد و قوم من در مسکن سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزل های آرامی ساکن خواهند شد.»
آخر الزمان در مسیحیت
نظریاتی که دربارة آخرالزمان در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید آمده است یکسان و یکنواخت نیست و به دشواری میتوان تصویری روشن و هماهنگ از آنها در این باب به دست آورد. علت این امر آن است که اولاً هر 4 انجیل و بخشهای دیگر کتاب عهد جدید نقل اقوال و گزارشهایی دربارة اقوال و اعمال عیسی(ع) است که از قول شاگردان و نزدیکان او روایت شده و طبعاً تصورات و دریافتها و سوابق ذهنی ناقلان و نیز زمینههای فکری و فرهنگی شنوندگان در محیطهای متفاوت، در اشکال و معانی روایات مؤثر بوده است.
چنانکه گفته شد، در یکی دو قرن پیش از میلاد مسیح و د طول قرن اول انتظار ظهور منجی یا مسیحایی از نسل داوود، در میان قوم یهود شدت تمام گرفته بود و به اشکال و صور گوناگون جلوهگر میشد. در نظر نخستین پیروان عیسی و مسیحیان اولیه، عیسی انسانی بود برگزیدة خدا، مسیحای موعود و منتظر، که گناهان همة گنهکاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود کرد و به زودی «رجعت» خواهد کرد. اوست که باید جهان را از ظلم و فساد پاک کند، بندگان خدا را از غلبة نیروهای شیطانی رهایی بخشد و راه رستگاری نهایی را بگشاید. با مرگ عیسی که قربان شدن اوست، میثاق جدیدی میان انسان و خدا بسته میشود. پس از آنکه مسیحیت به سرزمینهای غربی راه یافت و در محیط فکری در فرهنگی یونانی رو به رشد و گسترش نهاد، سخنان منسوب به عیسی که در اصل به زبان آرامی بود، به زبان یونانی ترجمه شد و پیام او، که دنبالة نبوتهای پیشین بود و از افکار منعکس در «مکاشفات» یهود و تعلیمات کسانی چون یحیی بن زکریا (معمدان) مایه میگرفت، در قالب تعبیرات و تصورات دینی مردم آن سرزمینها جای گرفت و با مقولات فکری و فلسفی یونانی آمیخته شد (هچ، خصوصاً گفتارهای 5, 7-9, 10, 11؛ بولتمان 175 به بعد؛ ناک، 106 به بعد).
با اینکه نویسندگان انجیلها و نامهها و سایر بخشهای کتاب عهد جدید همگی عیسی را همان مسیحای موعود آخرالزمان میدانستند، ظاهراً در هیچیک از سخنانی که از او نقل کردهاند (جز در انجیل یوحنا که جدیدترین انجیلهاست و از افکار یونانی متأثر است) وی خود را صریحاً «مسیحا» نگفته و هیچ یک از القاب و عناوین خاص آن «آنکه میآید»، «پسر انسان»، «پسر خدا»، «انسان») را مستقیماً بر خود اطلاق نکرده است و به نوعی بدانها اشاره میکند که گویی مقصود کس دیگری جز خود اوست (بولتمان، 90؛ انسلین، 161-163). او همیشه از این عناوین به صورت سوم شخص (غایب) سخن میگوید، ولی در عین حال و در اغلب موارد، فحوای کلام و مضمون عبارات به روشنی حاکی از آن است که مرجع این گونه اشارات شخصاوست. علاوه بر این، پارهای از سخنانی که در انجیلها از عیسی(ع) نقل شده است، نشان میدهد که وی خود را آغازگر تحولی بزرگ و آورندة عصری جدید و منجی آخرالزمان میشناخته است. اینکه عیسی یحیی معمدان را همان الیاس پیغمبر میداند (متی، 17: 11ـ13؛ مرقس، 11:9ـ13) که ظهورش مقدمة ظهور مسیحاست، نیز ناظر بر همین معنی است.در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید دربارة آخرالزمان و هنگام رسیدن آن، چندگونه قول و روایت دیده میشود:
1-عیسی که خود یک چند از پیروان یحیی بود و به دست او غسل تعمید یافته بود، در آغاز مانند او پایان جهان را بسیار نزدیک میدید و مردمان را به «توبه» و بازگشت به سوی خدا دعوت میکرد و میگفت که تنها کسانی بخشوده و رستگار خواهند بود که پیش از رسیدن آن روز خود را از گناه شسته و شایستة برخورداری از رحمت الهی باشند (مرقس، 14:1ـ 15؛ متی،2:3، 6). بنابر روایت مرقس و متی، الیاس که باید پیش از آمدن مسیح بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام کند، هماکنون آمده است. عیسی در جواب شاگردان خود که از آمدن الیاس سؤال کرده بودند، گفت: «البته الیاس میآید و تمام چیزها را اصلاح میکند. لیکن به شما میگویم که الحال الیاس آمده است؛ و او را نشناختند بلکه آنچه خواستند با وی کردند... آنگاه شاگردان دریافتند که دربارة یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن میگفت» (مرقس، 11:9ـ13؛ متی،11:17ـ13). بدینسان، پایان جهان امری بود قریبالوقوع و هر لحظه انتظار آن میرفت که صور به صدا درآید و قیامت آغاز شود
بعد از مرگ عیسی و رستاخیز صعود او، این آیندة نزدیک طبعاً به آیندة دورتری، یعنی به بعد از رجعت ، و به زمانی که هنوز بعضی از شاگران او زنده خواهند بود موکول شد: «هر آینه به شما میگویم بعضی از ایستادگان در اینجا میباشند که تا ملوکت خدا را که به قوت میآید نبینند ذائقة موت را نخواهد چشید» (مرقس، 1:9؛ متی، 28:16؛ لوقا، 27:9). گاهی نیز از رجعت او در آیندهای بسیار دور، پس از ظهور مسیحان دروغین و وقوع جنگها و قحطها و حوادث دیگر، سخن میرود (متی، 3:24ـ24) و در مواردی دیگر به آیندهای نامعلوم، که هیچکس جز خداوند (پدر) از آن آگاه نیست اشاره میشود (مرقس، 32:13؛ متی، 36:24 و 13:25). به گفتة پطرس رسول (9:3) این تأخیر نشانة رحمت الهی است و نباید موجب شک و تردید شود؛ زیرا که خداوند به بندگان خود مهلت داده است تا توبه کنند و از گناه پاک شوند.
1-رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعهای است ناگهانی و هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمیدهد (مرقس، 35:13؛ متی، 1:25ـ13؛ لوقا، 35:12ـ46): «کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید پسر انسان میآید» (لوقا، 35:13ـ40)؛ «ملکوت خدا با مراقبت نمیآید... زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود» (لوقا، 20:17ـ24)؛ «در لحظهای، در طرفهالعینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان بیفساد برخواهند خاست و ما متبدل خواهیم شد» (رسالة اول پولس به قرنتیان، 51:15 ـ52).
ولی در موارد دیگر از علائمی که رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را خبر میدهد و از حوادثی که پیش از آن روی خواهد داد، به تفصیل سخن میرود: بشارت عیسی به سراسر جهان خواهد رسید. پیغمبران کذّاب و مسیحان دروغین ظاهر خواهند شد، قحطها و وباها و زلزلههای بزرگ و جنگها و بلاهای سخت روی خواهد داد، آفتاب و ماه تاریک میشوند و ستارگان فرو میریزند، اساس افلاک متزلزل میشود، برادر برادر را و فرزند پدر را به هلاکت میسپارد و پدر فرزند را به قتل میرساند، «اما همةاینها آغاز دردهای زه است» (مرقس، 13: 4ـ27؛ متی، 3:24ـ31؛ لوقا، 8:21 ـ28). در پایان این احوال علامت پسر انسان بر آسمان پدیدار و مسیح «در جلال خود در ابرها» (متی، 3:24، 64) و یا «با فرشتگان قدرت خود و در آتش مشتعل» (رسالة دوم به تسالونیکیان، 7:1ـ 8؛ رسالة اول به قرنتیان، 13:3). ظهور خواهد کرد، دشمنان خدا و دجال فریبکار را که معجزههای دروغین میآورد و مردم را به گمرانی و ارتداد میکشاند، نابود خواهد کرد (رسالة دوم به تسالونیکیان، 8:1 ـ9، 3:2ـ9)، و دشمن آخرین که مرگ است نابود خواهد شد (رسالة اول به قرنتیان، 26:15). سپس مردگان با پیکری روحانی زنده خواهند شد (رسالة اول به قرنتیان، 44:15ـ 45) و مسیح داوری بزرگ را برقرار خواهد کرد، بدکاران در آتش خواهند سوخت و مؤمنان و پاکان «چون آفتاب رخشان خواهند شد» (متی، 41:13)، زمین و آسمان نو میشود و خلق جدید آغاز خواهد شد (متی، 28:19؛ رسالة دوم پطرس، 13:3).
2-شرح وقایع آخرالزمان در کتاب عهد جدید از همه جا مفصلتر و نزدیکتر به فرجامشناسی یهود در کتاب مکاشفة یوحنا آمده است. این کتاب که در اواخر سدة 1 قم نوشته شده، شامل رؤیاها و مکاشفاتی است دربارة پایان جهان، که غالباً به صورت تمثیلهای عجیب، از آن گونه که در کتاب دانیال نبی دیده میشود بیان شده، و تصویری از شهر آسمانی (اورشلیم سماوی) که جایگاه مؤمنان و رستگاران است ارائه میدهد (9:21، 5:22). پیش از رجعت عیسی، تحولات عظیم کیهانی واقع میشود (چون باریدن خون و آتش از آسمان، خونین و زهرآگین شدن دریاها و رودها، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان... که در پی هم از دمیدن 7 فرشته در صورهای خئد روی میدهد)، فتنهها و بلاهای عظیم بروز میکند، چون بیماری و مرگ، جنگ و کشتار، قحط و خشکسالی (بابهای 6، 15، 16). سپس مسیح با سپاهی از فرشتگان ا آسمان فرود میآید، 2 حیوان عجیبی که نمودار قدرتهای شیطانی حاکمند و جهان را به فساد کشیدهاند و نیز دجال و پیروانش مغلوب و نابود میشوند، دجال در دریای آتش افکنده میشود و پرندگان از خون و گوشت جباران و بدکاران سیر میشوند (1:13ـ 18، 11:19ـ21). چون قدرتهای شیطانی نابود شدند، شیطان خود به زنجیر کشیده میشود، و 000،1 سال در قعر هاویه محبوس میماند (1:20ـ10). در این 000،1 سال شهیدان زنده میشوند و مسیح بر جهان حکومت میکند و صلح و خیر و برکت در جهان برقرار میگردد. رنج و بیماری و مرگ نیست، ماه چون خورشید تابناک و خورشید 7 بار از ماه تابناکتر میگردد. در پایان این هزاره، شیطان از بند رها میشود و سپاه یأجوج و مأجوج اورشلیم را محاصره میکند. ولی آتشی از آسمان فرو میریزد که نیروهای شیطانی را نابود میکند و شیطان در دریای آتش سوخته میشود. پس از آن رستاخیز همگانی برپا و داوری بزرگ آغاز میشود، فرشتگان کتاب اعمال را میگشایند، گنهکاران به دریای آتش انداخته میشوند و نیکوکاران که نامشان در «دفتر حیات» ثبت است، در جهانی نو که ملکوت الهی است به حیات جاوید میرسند (باب 20).
3-چنانکه گفته شد، در مواردی از کتاب عهد جدید وقوع آخرالزمان و رجعت عیسی امری است ناگهانی و کسی را از آن خبر نیست. ولی در موارد دیگر این تحول امری است تدریجی و تکاملی، که هماکنون آغاز شده است، همچون افتادن دانه در خاک و رشد و نمو گیاه و به ثمر رسدن آن در پایان این سیر و جریان. عیسی خود این سیر تکاملی را به صورت تمثیلهایی باز گفته است: «ملکوت خدا مانند کسی است که تخم بر زمین بیفشاند و شب و روز بخوابد و برخیزد و تخم بروید و نمو کند، چگونه او نداند. زیرا که زمین به ذات خود ثمر میآورد. اول علف، بعد خوشه، پس از آن دانة کامل در خوشه. و چون ثمر رسید فوراً داس را به کار میبرد، زیرا که وقت حصاد رسیده است. و گفت به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آن چه مثل بزنیم؟ مثل دانة خردلی است که وقتی که آن را در زمین کارند کوچکترین تخمهای زمینی باشد. لیکن چون کاشته شد میروید و شاخههای بزرگ میآورد، چنانکه مرغان هوا زیر سایهاش میتوانند آشیانه گیرند» (مرقس،26:4ـ32؛ لوقا، 14:13ـ21؛متی، 31:13).
4-طلیعة این جریان تکاملی طبعاً ظهور عیسی و انتشار بشارت اوست (متی، 28:12؛ لوقا، 20:17ـ21) و سرانجام با او به غایت خواهد رسید (رسالة اول به قرنتیان، 24:15 به بعد). وقتی که فریسیان از عیسی میپرسند که ملکوت خدا کی میآید؟ او در جواب میگوید که ملکوت خدا هماکنون «در میان شماست» (لوقا، 20:17ـ21؛ دربارة این عبارت در سطور آینده باز سخن خواهیم گفت)، و اینکه عیسی یحیی معمدان را در مقام الیاس قرار میدهد (مرقس، 9:9ـ13؛ متی، 9:17ـ13) حاکی از آن است که وی زمان خود را آغاز این دوران میداند. در یکی دو مورد در انجیلها از قول او آمده است که زمان پیشین زمان شریعت موسی و انبیاء گذشته بوده و به یحیی ختم شده است (متی، 13:11؛ لوقا، 16:16) و از آن پس دوران جدید روی نموده است که «زمان مسیح» به معنی فرجامشناسی آن و آغاز تحقق ملکوت الهی است (نک : گوگل، II/277-278). وقتی که یحیی در زندان بود از کارهای عیسی با خبر شد و 2 تن از شاگردان خود را به نزد او فرستا و پرسید که آیا آنکه باید بیاید اوست یا اینکه شخص دیگری را باید منتظر باشند. عیسی در جواب، بیآنکه خود را مسیحای موعود و منتظر بخواند، پیشگوییهایی را که در کتاب اشعیاء نبی (18:29ـ21 و 5:35 ـ6) دربارة ایام مسیحا آمده است نقل میکند و از وقوع و تحقق آنها در زمان خود سخن میگوید (متی، 2:11ـ6). از این روست که پولس رسول در نامة خود به کلیسای کورینت دروازههای نجات را گشوده و همهچیز را «نوشده» میبیند و میگوید «اینک الآن روز نجات است» (رسالة دوم به قرنتیان، 17:5 و 2:6).
5-در بخشهای دیگری از کتاب عهد جدید ملکوت الهی امری است باطنی و ایمانی، که همهکس بالقوه در آن سهیم است و این تنها زمانی تحقق و فعلیت مییابد که ایمان درست و استوار در دل حاصل شود و حیات روحی و اخلاقی مؤمن را دگرگون گرداند. در بعضی از اقوال و تمثیلاتی که از عیسی نقل کردهاند، این نکته به روشنی ظاهر میشود: ملکوت خدا همچون خمیرمایهای است که در چند ظرف خمیر رشد کند و تمامی خمیرها را فراگیرد (لوقا، 21:13؛ متی، 23:13)؛ کلمة ملکوت مانند بذری است که در سنگلاخ و در خاک خوب کاشته شده است میرباید و کسی که با ایمان محکم کلام خدا را بشنود بذری که در دل او کاشته شده است «بارور شده، بعضی 100، بعضی 60 و بعضی 30 ثمر میآورد» (متی، 19:3 به بعد). سخنی که عیسی در جواب فریسیان گفت و قبلاً نقل شد به نظر برخی از مفسران و صاحبنظران باید «ملکوت خدا در شماست» ترجمه شود. عبارت یونانی entos hymôn esti است که به هر دو صورت قابل ترجمه است. بدینسان، کسی که به مسیح ایمان آورد، در غسل تعمید با او یکی میشود (رسالة اول به قرنتیان، 12:12)، از گناه میمیرد و به خدا زنده میگردد. این «زایش دوباره» و حیات نو در مسیح آغاز نجات غایی و وصول به ملکوت الهی است (یوحنا، 3:3ـ 8).
-5 بنابر نظر دیگری که در بخشهایی از کتاب عهد جدید، خصوصاً در آخرین رسالههای پولس رسول و در انجیل یوحنا دیده میشود و در حقیقت مکملنظر پیشین است، مسیح یک شخص معین نیست، بلکه اصلی است الهی و فوق طبیعی، فراتر از تاریخ و زمان، که پیش از آفرینش جهان بوده و بعد از پایان آن نیز خواهد بود. مسیح علت فاعلی و علت غایی هستی است و آفرینش عالم به واسطة او و برای اوست (رسالة پولس به کولسیان، 15:1ـ 18). همچنان که همه در آدم مردهاند، همه در مسیح زنده خواهند شد (رسالة اول به قرنتیان، 22:15). مسیح خود «قیامت و حیات» است (یوحنا، 25:11)، «راه و دروازة نجات» است همان، 6:14 و 9:10). او خود آخرالزمان است: رنج کشیدن و مصلوب شدنش رنج و مرگ همگان است، از گور برخاستنش رستاخیز همگانی است و به آسمان رفتنش تحقق ملکوت الهی است، و مؤمنان او که با او یکی شدهاند، در او میمیرند و در او زنده میشوند و در او به حیات جاودان میرسند (رساله به کولسیان، 12:2 و 1:3ـ4؛ رساله به رومیان، 3:6ـ11).
6-چنانکه ملاحظه میشود موضوع آخرالزمان و رسیدن ملکوت الهی به چند صورت ناهمسان و ظاهراً متناقض در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید مطرح شده و این کیفیت از نخستین ادوار تاریخ مسیحیت موجب اختلافنظر در میان اصحاب کلیسا و ناهماهنگی در تفاسیر بوده است. گروهی از آباء اولیة کلیسا و پیروان آنان رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را، با همة علائمی که در مکاشفات برای آن آمده است بسیار نزدیک میدیدند، گروه دیگر خود را در هزارة آخر (ششم) که پایان آن آغاز هزارة مسیح و شهدا (هزارة هفتم) خواهد بود میپنداشتند و گروه سومی که اکثریت مسیحیان را شامل میشد، کلیسای اولیه، یعنی جامعة مؤمنان مسیحیت را که از آن به پیکر عیسی تعبیر شده بود، حضور مسیح و روحالقدس و مقدمة تحقق ملکوت الهی میدانستند. گرایش اول، با گذشت زمان و بینتیجه ماندن انتظارها، به انتظار رجعت و وقوع احوال آخرالزمان در آیندهای نامعلوم تبدیل شد و از آن هنگام تاکنون هر حادثة بزرگ طبیعی یا غیرطبیعی، جنگهای شدید، رواج بیدینی و همانند این گونه رویدادها از علائم رجعت و ظهور مسیح تصور میشده است (نک : بوسه، 154 به بعد، 195 به بعد). گرایش دوم، یعنی امید به آمدن هزاره مسیح گرچه در آغاز طرفدارانی داشت و در دورههای بعد نیز گهگاه میشد، لیکن هیچگاه به صورت عقیدهای رایج و شایع درنیامد.
اما گرایش سوم اساس فکر مسیحیت در کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتودکس شرقی شد. کلیسا (جامعة مؤمنان) مظهر ملکوت الهی است، و روحالقدس در آن یعنی در جامعة مؤمنان و در روح هر مؤمن حضور دارد و تأسیس کلیسا آغاز و طلیعة تحقق حکومت خداوند است. جهان بیرون از کلیسا قلمرو شیطان و عرصة گناه است و هر که به جامعة مؤمنان بپیوندد، خود را از سییطرة شیطانی رها کرده و نجات یافته است. کلیسا در حال گسترش است و سرانجام به کمال خود خواهد رسید و تمامی جهان را فراخواهد گرفت. و آنگاه ملکوت الهی بیرون از این جهان و بیرون از این تاریخ، در جهانی نو برقرار خواهد شد. این نظر با رسمی شدن و قدرت یافتن کلیسا در امپراطوری روم (از سدة 5 م به بعد) و با آثار و تبلیغات کسانی چون قدیس اگوستین، قوت و سیطرة تمام گرفت و در شوراهای متعدد تأیید شد و امروز از اصول اعتقادی کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتودکس شرقی است و کلیساهای پروتستان نیز غالباً، با تفاوتهایی از برخی جهات، کلاً آن را پذیرفتهاند. در سدة 19م به سبب پیشرفتهای علمی و صنعتی جدید و غلبة شیوههای تفکر تعقلی (راسیونالیستی) بسیاری از اصول اعتقادی مسیحیت مورد تردید و حتی انکار قرار گرفت و طبعاً در میان متفکران مسیحی کوششهایی در جهت سازگار کردن دین با علم و توجیه و تبیین این گونه مسائل آغاز شد. دانشمندان به تحقیق در متون کتاب مقدس و نقادی آنها از لحاظ موضوعی و تاریخی و زبانشناسی پرداختند و از آن زمان تاکنون در باب مسائل مختلف کلامی و اعتقادی و تاریخی و نیز در توجیه اختلافاتی که در موضوعات مربوط به فرجامشناسی در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید دیده میشود، نظریات و آراء خاص عرضه داشتهاند.
نقادان و متکلمان به اصطلاح «لیبرال» (چون شلایر ماخر ) معتقد بودند که تعلیمات عیسی کلاً پیام صلح و دوستی است و صرفاً جنبة اخلاقی و روحانی دارد و آنچه در کتاب مقدس از قول او دربارة آخرالزمان و قیامت و همانند اینگونه مطالب آمده است ساختة نویسندگان انجیلهاست و عیسی خود در این موضوعات سخنی نگفته است (گرانت، 175-176). در پایان قرن گذشته کسانی چون آلبرت شوایتزر به رد نظریات لیبرالها پرداختند و گفتند که محور و مرکز تعلیمات عیسی بشارت نجات و فرجامشناسی اوست و بدون آن مسیحیت هیچگونه معنی و اصالتی نخواهد داشت. امروز در اینکه جوهر پیام عیسی نوید و بشارت تحقق ملکوت خداست توافق کلی برقرار است، لیکن در چگونگی تفسیر اقوالی که در این باب از قول او نقل شده است اختلافنظر موجود است. بعضی معتقدند که عیسی تنها از آمدن ملکوت و نجات نهایی سخن گفته و آنچه دربارة علائم آخرالزمان (چون تحولات عظیم کیهانی، خروج دجال و غیره) که در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید دیده میشود، همه را نویسندگان انجیلها از مکاشفات یهودی گرفته و در نوشتههای خود وارد کردهاند (چارلز، 383-384، 379). بعضی دیگر گفتهاند که مخاطبان عیسی یهودیانی بودند که با مکاشفات و فرجامشناسی یهودی آشنایی داشتند و از این روی عیسی سخنان خود را در قالب تصورات و انتظارات و مقولات فکری آنان بیان میکرده و الفاظ و تعابیری به کار میبرده است که برای آنان قابل فهم و قابل قبول باشد. ولی هنگامی که با شاگردان خاص خود سخن میگفته، مقاصد خویش را صریح و خالی از صحنهآراییهای اسطورهای و تصورات مکاشفاتی اظهار میداشته است (داد، 237-238). در نظر بولتمان متکلم و دانشمند معروف و مؤسس مکتب «اسطوره گشایی »، زبان کتاب مقدس زبان اسطوره و زبان تصاویر ذهنی است و در زیر تعابیر و تصاویر این زبان معانی دیگری نهفته است که باید شناخته گردد و به زبان مفهوم امروزی و مقولات فکری جدید منتقل شود. جوهر فرجامشناسی مسیحیت، که در قالب تعبیرات و تصورات اسطورهآی بیان شده است، دعوت به «انتخاب» و اخذ تصمیم غایی و نهایی است. به عقیدة تیّار دوشاردن ، متفکر مسیحی معاصر، عالم هستی در جریان یک سیر تحولی و تکاملی کلی و مداوم قرار دارد که غایت و سرانجام آن تحقق کامل ارادة الهی و یکی شدن با خداست.
ولی هنوز در مجامع علمی مسیحیت بحث بر سر این مسائل ادامه دارد: آیا ملکوت الهی در کلیسا آغاز شده و تحقق نهایی آن در کلیسا خواهد بود؟ آیا امری است اجتماعی و به صورت یک تحول و انقلاب بزرگ جهانی به وقوع خواهد پیوست، و آیا تحقق آن به تدریج و در طی مراحل تکاملی خواهد بود؟ آیا امری است فردی و شخصی و فرد باید با پرورش اخلاقی و تکامل روحی شخصاً بدان نایل گردد؟ و آیا چون مسیحیان بنیادگرا باید آنجه را که در کتاب مقدس آمده است عیناً با همان الفاظ و به همان معانی ظاهری پذیرفت و منتظر رجعت مسیح و وقوع تمامی علائم آن بود؟
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر چه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر حال خوشی دست داد
جز برای فرج یار دعایی نکنیم
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید
ستایش خداوندی راسزاست که امور جهان را مقرّروگردش اجرام کیهان را مقدّر فرمود. روز را از پس شب ، فلق را بعد از شفق پدید آورد و در سراسر آفرینش ، آیات حکمت وآثار رحمت خویش را جلوه گر ساخت . خداوندی که با فرستادن انبیای عظام موهبتی بزرگ بر بنی آدم ارزانی داشت وسلسه نبوت را با بعثت رسول خاتم (ص) کمال وختام بخشید وقوام دین ونظام امت را بر ولایت اهل بیت علیهم السلام استوار کرد.
تعالیم قرآنی در زمینه مسائل مابعد الطبیه اساسی ترین بخش بعد از خدا شناسی ، شناخت اهل بیت وفرستادگان خداست ، که این راه رسیدن به معرفت الهی وکمال حق است .
عظمت وجودی وابعاد مختلف شخصیت حضرت صاحب الزمان (ع) باعث شده است که در طول هزار واندی سال که در غیبت کبری می گذارد . هر گروه از مردم بسته به گرایش های خاص اعتقادی ،اجتماعی ،وفرهنگی که داشته اند ،از دیدگاهی خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستی بپردازد وهر گروه تنها درک وتصور خود از شخصیت آن یگانه هستی تلقی کنند .
دراین میان جمعی از اصحاب سیرو سلوک ورهروان طریق عرفان ومعنا طرح موضوع خلیفه الله وانسان کامل وپرداختند به نقش حجت الهی درعالم هستی .تنها به جنبه فرا طبیعی آن وجود مقدس توجه کرده واز سایر جنبه های غفلت ورزیدند .
گروهی دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبیعی آن وجود مقدس ساخته وضمن مطرح کردن نقشی که آن حضرت به عنوان امام وپیشوای مردم به عهده دارند هیچ گونه مسئولیتی رادر زمان غیبت متوجه مردم ندیدند وتنها تکلیف مردم را این دانستند که برای فرج آن حضرت دعا کننده تا خود بیایند وامر مردم را اصلاح کنند .
عده ای ضمن توجه به جنبه های فرا طبیعی وطبیعی وجود مقدس حضرت حجت (ع) تمام هم وغم خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته وتنها وظیفه خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته وتنها وظیفه خود را این دانستند که با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند .
اما دراین میان گروهی با درنظر گرفتن همه ابعادی که بدان ها اشاره شد به طرح معنای درست انتظار پرداخته ودر صدد تعیین وظیفه ونقش مردم دردوران غیبت برآمدند .در این دیدگاه،هم مسئله خلافت الهی انسان کامل مطرح است ،هم به جایگاه ونقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده وهم وظیفه ای که مردم در دعا برای حفظ آن وجود مقدّس وتعجیل در ظهورش دارند از نظر دورداشته نشده است .
شاید بتوان امام راحل امت رابه عنوان درخشان ترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد .ایشان با صراحت به نقد وبررسی برداشت های مختلفی که از مسئله انتظار فرج وجود دارد ،پرداخته ودیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند :
البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم ،اگر می توانستیم می کردیم . اما ،چون نمی توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. ... اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم ، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت (ع)... .[1]
ایشان در جایی دیگر نیز دربارهد مفهوم ((انتظار فرج )) می فرماید :
انتظار فرج ،انتظار قدرت اسلام است وباید کوشش کنیم تا قدرت اسلام درعالم تحقق پیدا کند . ومقدمات ظهور ان شاءالله تهیه شود .[2]
یک فرد منتظر سعی می کند رفتار و کردارش مانند امامش باشد ودر همه اعمالش توجه به امام (عج) دارد وهدفهای رفتاری وتر بیتی جامعه نیز به همین سمت سوق پیدا می کند پس انتظار عامل سازندگی فرد وجامعه است یک فرد منتظر وظیفه خود می داند که از خصایص ناپسند دوری کند وخود را آراسته به اخلاق نیکو کند چرا که خود حضرت نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور ،شیعیان را در زمان غیبت به انجام اعمال پسند یده و نیکو فرا خوانده است و می فرماید :
(( پس هر یک از شما باید آنچه را موجب دوستی ما می شود پیشینه خود سازد واز هر آنچه موجب خشم ونابودی ما می گردد دوری گزیند زیرا فرمان ما بهذ یکباره و ناگهانی فرا می رسد ودر آن زمان توجه و بازگشت برای کسی سودی ندارد وپشیمانی ازگناه کسی را از کیفر ، نجات نمی بخشد .))
پس اخلاق نیکو وتزکیه نفس ودوری گزیدن از گناهان به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت است واین مسئله چنان حائز اهمیت است که در توضیح شریفه که در ناحیه حضرت امام زمان برای مرحوم شیخ مفید (رضی) صادر شده است، اعمال ناشایست وگناهانی که از شیعیان آن حضرت سر می زند یکی از اسباب یا تنها سبب طولانی شدن غیبت ودوری شیعیان از لقای آن بدرمنیر و خورشید درخشان شمرده شده است.
«انتظار موعود» موضوعی است که در همه ادیان بزرگ جهان، از جمله دین یهود، از اهمیت خاصی برخوردار است. آرزوی ظهور یک مصلح بزرگ جهانی، در همه ادیان، مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادی آنها به شمار میرود.
این امر، علاوه بر این که از تعالیم دینی کتابهای آسمانی مانند تورات، انجیل و قرآن کریم محسوب میشود، از اموری است که به سرنوشت بشریت و تکامل انسان ارتباط دارد.
به عبارت دیگر، وقتی انسان ناامید میشود و میبیند که با وجود این همه ترقی و پیشرفتهای فکری و علمی، روز به روز به فساد و تباهی کشیده میشود و اختراعات و اکتشافات محیرالعقول، نتوانسته انسان را از سردرگمی نجات دهد، بنا به فطرت ذاتی خود متوجه درگاه خداوند بزرگ میشود و از او برای رفع ظلم و ستم و بحرانهای روحی و معنوی کمک میجوید.
از این رو، در همه قرون، آرزوی «موعود جهانی» در دل خداپرستان وجود داشته است و این آرزو تنها در میان پیروان دینهای بزرگ، مانند: زرتشتی، یهودی، مسیحی و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانههای یونانی، افسانههای میترا در ایران، کتابهای قدیم چینیها، عقاید هندیان و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در میان مصریان قدیم و بومیان وحشی مکزیک و نظایر آنها نیز میتوان یافت.
اعتقاد به «ظهور مصلح» به شیعه یا مسلمان اختصاص ندارد. بلکه تمام ادیان آسمانی در این عقیده مشترکند. پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانی که جهان را فساد، بیدادگری و بیدینی فرا گرفته، نجاتدهندهای بزرگ طلوع میکند و به واسطه نیروی فوقالعاده غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند و خداپرستی را بر بیدینی و مادیگری غلبه میدهد.
البته هر ملتی او را به لقبی مخصوص میشناسد؛ زرتشتیان او را به نام «سوشیانس»، یعنی نجاتدهنده جهان، عیسویان به نام «مسیح موعود»، یهودیان به نام «سرور میکائیلی» و مسلمانان به نام «مهدی موعود» میشناسند.
هر ملتی نیز آن «موعود نجات بخش» را از خودش میداند. برای مثال، زرتشتیان او را ایرانی و از پیروان زرتشت میدانند؛ عیسویان او را همکیش خودشان میدانند؛ یهودیان او را از بنیاسرائیل و از پیروان موسی میشمرند و مسلمانان او را از دودمان بنیهاشم و فرزند پیامبر(ص) میشمارند، که البته اسلام، به طور کامل و مشخص این شخصیت جهانی و موعود کل را معرفی نموده که در سایر ادیان چنین نیست.
نکته قابل توجه این که علایم و مشخصاتی که در سایر ادیان برای آن نجاتدهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدی(عج)، موعود اسلام، یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) نیز قابل انطباق است؛ زیرا میتوان او را از نژاد ایرانی شمرد.
چرا که مادر حضرت سجاد(ع) که جدّ امام مهدی(عج) است، یک شاهزاده خانم ایرانی به نام «شهربانو» دختر «یزدگرد»، پادشاه ساسان بود. همچنین میتوان او را از دودمان بنیاسرائیل شمرد؛ زیرا بنیهاشم و بنیاسرائیل هر دو از نسل ابراهیم(ع) میباشند.
بنیهاشم از نسل اسماعیل و بنیاسرائیل از نسل اسحاقاند. آن حضرت با مسیحیها نیز نسبت داردغ زیرا مادر حضرت صاحبالامر(عج) یک شاهزاده خانم رومی به نام «نرگس» بوده که به صورت شگفتانگیزی خود را به امام حسن عسکری(ع) رساند.
عشق به صلح و عدالت در ذات هر کسی وجود دارد. همه از صلح و عدالت لذت میبرند و با تمام وجود، خواهان جهانی مملو از این دو هستند. لذا همه اقوام و ملل، منتظر مصلح کلاند.
بررسی دیدگاه ادیان آسمانی و بلکه همه مذاهب در مورد «موعود و مصلح جهانی» بسیار قابل توجه است که مسلمانان کمتر به این مهم توجه کردهاند. وقتی جامعه بشری به این مهم توجه کند که عقیده به ظهور یک نجات دهندۀ فوقالعاده جهانی، یک عقیده مشترک دینی است که از مصدر وحی سرچشمه میگیرد و همه پیامبران الهی بدان بشارت دادهاند و همه ملل در انتظار او هستند، در این صورت، مسلمانان و به ویژه شیعیان را به «خیالبافی»، «عقاید خرافی» و نظایر آن متهم نمیکند.
در این گفتار، دیدگاه دین یهود، در مورد «انتظار» و «موعود و مصلح کل» مورد توجه قرار میگیرد که مهمترین منبع، «تورات» و «تلمود» (شرح تورات) و برخی کتابهای تاریخ ادیان و مانند آن میباشد.
ناگفته نماند که ما درصدد اثبات «مهدی موعود» با استدلال به بشارتهای کتابهای قدیم نیستیم و اصولاً به آنها احتیاج نداریم. بلکه با مطالعه دیدگاه یهود ـ و البته ادیان آسمانی و مکاتب دیگر ـ در این زمینه، روشن میشود که عقیده به «انتظار موعود» و «نجاتدهنده فوقالعاده جهانی» یک عقیده مشترک دینی است.
این مطالعه نشان میدهد که ما باید به دنبال ایده باشیم که اعتقادی، فراگیر، فرادینی و بینالادیانی، اصیل، آرمانی، حیاتی و حیاتبخش، سرنوشتساز، متعلق به ما و عصر ما، پایانبخش همة اختلافهای مذهبی و غیر مذهبی و بالاخره دارای قدرت انفجاری عظیم و بیبدیل در بسیج تودهها و ملتها در مقابله با همه ظلمها و بیعدالتی باشد.
ایدهای با این اوصاف را فقط در «مهدویت» میتوان یافت و در میان اصطلاحات رایج در ادبیات جهانی، اصطلاحی گویاتر و مناسبتر از «دکترین مهدویت» به نظر نمیرسد